خداشناسی
سرزمین اهورایی ، مردان اهورایی
تاریخ سرزمین اهورایی ایران از دوران باستان تا عدالت جهانی حضرت مهدی عج
سه شنبه 5 دی 1398برچسب:, :: 22:26 ::  نويسنده : محمد رسول پولادوند

 

بخوان ما را..................بخوان ما را                                                 

منم پروردگارت

خالقت از ذره ای نا چیز

صدایم کن مرا آموزگار قادر خود را

قلم را علم را من هدیه ات کردم

بخوان ما را منم معشوق زیبایت

منم نزدیکتر از تو به تو

اینک صدایم کن

رها کن غیر ما را سوی ما بازا

منم پروردگار پاک بی همتا

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست می دارم

تو بگشاگوش دل

پروردگارت با تو می گوید

تورا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد

بساط روزی خود را به من بسپار

رها کن غصه ی یک لقمه نان وآب فردا را

توراه بندگی طی کن

عزیزا ! من خدایی  خوب  میدانم

تو دعوت کن مرا بر خود ،

به اشکی ،یا خدایی ، میهمانم کن

که من چشم های اشک آلوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را

بجو ما را

تو خواهی یافت

که  عاشق  میشوی  بر ما

 وعاشق می شوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم

آهسته میگویم ،

خدایی عالمی دارد

قسم بر عاشقان پاک با ایما ن

قسم بر اسبهای خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات  آوردم

قسم بر عصر روشن تکیه کن بر من

قسم بر روز هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور

رهایت من نخواهم کرد

ولی وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم

تویی زیباتر از خورشید زیبایم

تویی والاترین مهمان دنیایم

که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت

تو ای محبوبترین مهمان دنیایم

نمی خواهی چرا ما را ؟

مگر آیا کسی هم با خدای خویش قهر می گردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی

ببینم، من تو را از درگهم راندم ؟

اگر در روزگار سختی ات خواندی مرا

اما به روز شادی ات یک لحظه هم یادم نمی کردی

به رویت بنده ام من هیچ آوردم ؟

بخوان ما را ، که می گوید که تو خواندن نمیدانی ؟

تو بگشا لب تو غیر از ما خدای دیگری داری ؟

رها کن غیر ما را آشتی کن با خدای خود تو غیر از ما چه میجویی ؟

تو با هر کس به جز با ما چه میگویی

و تو بی من چه داری ؟

هیچ

بگو با ما چه کم داری عزیزم ؟

هیچ

هزاران کهکشان و کوه و دریا را

و خورشید و گیاه و نور و هستی را برای جلوه ی خود آفریدم

که می ترساندت از من ؟

رها کن آن خدای دور

آن نا مهربان معبود آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت ، خالقت

اینک صدایم کن مرا با قطره ی اشکی

به پیش آور دو دست خالیه خود را

با زبان بسته ات کاری ندارم ، لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام ، آیا عزیزم حاجتی داری ؟

تو ای از ما کنون بر گشته ای بر ما

کلام آشتی را تو نمی دانی ؟

ببینم چشم های خیست آیا گفته ای دارند ؟

بخوان ما را

بگردان قبله ات را سوی ما اینک وضویی کن

خجالت میکشی از من ؟

بگو جز من کس دیگر نمی فهمد

به نجوایی صدایم کن

بدان آغوش من باز است ، برای درک آغوشم

شروع کن ، یک قدم با تو

تمام گام های مانده اش با من . . . . . . بخوان ما را  

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

پايگاه پ‍ژوهشي پارسوماش بزرگترين بانك پ‍ژوهشي علمي و فرهنگي و هنري و تاريخي نقد و بررسي نوشته هاي باستاني
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرزمین اهورایی ، مردان اهورایی و آدرس parsumash.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 83
بازدید کل : 36182
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1